براي حل بحران نيازمند بازنگري اساسي هستيم
محمد ارشدي
دههاي كه در ايران پيش رو داريم، دهه بحراني است و تقليل دادن اين بحران به زمان خاص درست نيست، چراكه موقتي بودن آن را در ذهن تقويت ميكند. متاسفانه با وضعيت خاصي روبهرو هستيم و بحرانهايي در زمينه انرژي، غذا، آب، اشتغال و غيره به هم رسيدهاند كه همگي از يك فضا نشات ميگيرند. امسال سال كم آبي داشتيم. بارشها تا اواسط بهمن كم بود، بهمن و اسفند نرمال بود و احتمالا اسفند تا فروردين بارش خواهيم داشت و همينطور فروردين تا ارديبهشت. ما در ايران از چند سال قبل با جابهجايي بارشها روبهرو بودهايم كه احتمالا ادامه خواهد داشت كه صورتبندي علمي آن تغيير اقليم است. در اين شرايط علاوه بر تغيير فصل بارشها، شكل، شدت و تدوام آن نيز متفاوت است. موضوع تغيير اقليم در نگاه كلي نياز به اجماع جهاني براي كاهش گازهاي گلخانهاي دارد، اما بحث ما به عنوان كشوري كه با مشكلات ناشي از آن روبهرو است تلاش براي سازگاري و اصلاح خود در مقابل اين پديده است. در حال حاضر ما با چالش آب روبهرو هستيم، اما هيچ صدا، سياست و گفتماني كه جدي به اين موضوع توجه كند، ديده نميشود. به عنوان مثال نگاهها در برنامه ششم و هفتم توسعه خيلي محدود است. متاسفانه توسعه ما وابسته به آبي كه از آسمان نازل ميشود و همينطور آبهاي زيرزميني است كه اولي كاهش يافته و دومي تخريب شده است. آن هم در شرايطي كه سكونتگاههاي جمعيتي هم تراكم زيادي دارد. تهران از فيروزكوه تا قزوين تمام منابع را بلعيده است. در اين سيستم حتي اگر باران مانند گذشته هم ببارد باز هم مشكل حل نميشود. يك ميليارد و ۵۰۰ ميليون مترمكعب مصرف آب تهران است و صنعت و كشاورزي هم كه مصارف خود را دارند. حالا هم چون مساله شرب تهران مطرح شده است، صدا در رسانهها ميپيچد، اما صداي كشاورزان از دهههاي قبل بلند شده است. ساختارهاي جمعيتي مشكل دارد، اما در كنار آن توسعه صنعتي ما نيز از سالهاي پيش از انقلاب سراغ صنايع بزرگ سيمان، فولاد و پتروشيمي رفته است كه در عرف توسعه به آنها تفالههاي توسعه ميگويند و كشورهاي غربي به خاطر آلودگي، انرژيبر و سرمايهبر بودن، آنها را به كشورهاي در حال توسعه دادهاند. در صورتي كه نياز جامعه ما صنايع كوچك كاربر است كه اشتغالزايي بالايي دارد. بار اصلي اشتغال ما هنوز در كشاورزي است و بايد از توسعه كشاورزي به توسعه صنعتي شيفت كنيم. در كشورهاي توسعهيافته حدود ۳ تا ۴ درصد نيروي اشتغال در حوزه كشاورزي فعال است، اما در ايران ۲۷ تا ۲۸ درصد در حوزه كشاورزي مشغول هستند كه شرايط آبي را مورد هدف قرار ميدهد. بر اساس نرم اعلام شده دهه ۷۰ در ايران حدود ۴۰۰ ميليارد مترمكعب بارش داشتيم و با تبخير به ۱۲۰ ميليارد مترمكعب آب ميرسيديم. در حال حاضر تغيير در بارش حدود ۱۰ درصد بوده، اما آب باقيمانده با تبخير به ۹۰ تا ۱۰۰ ميليارد رسيده است. مجموعه اتفاقاتي كه در سرزمين اتفاق ميافتد باعث حفظ رطوبت سرزمين ميشود و توان آبي آن را زنده نگه ميدارد. در گذشته با وجود چشمهها، توان آبي ۱۲۰ ميليارد مترمكعب بوده است، اما به واسطه توسعه شهري، افزايش دما و ريز اقليمهاي گرم شرايط تغيير كرده است. توان آبي سرزمين به دليل توسعهها، دستبردها و برداشتها كم شده است. بر اساس برآوردها در حال حاضر ۵۰۰ ميليارد مترمكعب آب زيرزميني داريم. در اين ۳۰ سال اما تمام پسانداز آبهاي زيرزميني را برداشت كرديم. ذخيرههاي زيرزميني برداشت شده، اما جايگزين نشده است. اين منابع، تمدن ايران را ۱۲ هزار سال از خشكساليها رد كردند، اما الان اين پسانداز از بين رفته است و ديگر نميتوانيم چاهي بزنيم، چون آبي نداريم. بنابراين تمدن در معرض خطر است. نسل بعدي، نسل بيچارهاي خواهد بود، چراكه منابع آبي و معدني را مصرف كرديم. اين شيوه توسعه ما را به اين نقطه رسانده است، اما چگونه ميتوانيم با مصرف آب كمتر، توسعه و رشد اقتصادي بيشتري را داشته باشيم؟ پاسخ اين است: بايد رشد و توسعه را از آب جدا كنيم. براي اينكه رشد اقتصادي داشته باشيم نيازي به آب نداريم/ تا پيش از اين آب، محور توسعه بوده است، اما حالا بايد مدل توسعهاي را به سمت مصرف آب كمتر ببريم. براي چنين بحراني بايد دستكم بيست سال دولت و نيروهاي فعال اجتماعي دست به دست هم دهند. تا الان همه راهكارها دولتمحور بوده و مردم هم چشمشان به دولت است. آنها خود را بيرون از مساله ميبينند و ميگويند دولت بيكفايت نميتواند آب را تامين كند. دولتها هم در بسياري از مسائل مانده و ظرفيتهايشان براي فهم مساله پايين آمده است. مشروعيت آنها به عنوان حافظ منافع عمومي از بين رفته است و كشاورزان به آنها باور ندارند. خود را با مساله ملي يك كاسه نميگيرند، در حالي كه پيوستگي جامعه و دولت، يك حركت ملي نياز دارد اما در حال حاضر شكاف افتاده است. در هند، سوئد و بسياري از كشورهاي اروپايي حضور نهادهاي مدني توانست در اين زمينه كار را جلو ببرد، اما در اينجا بيشتر تمركز بر راهكارهاي كوتاهمدت فني و مهندسي است كه حكم مسكن را دارد. براي حل بحران نياز به بازنگري اساسي در سيستمها و نيروي انساني و فهم چگونگي تاثيرگذاري بر جامعه داريم. در فرآيندهاي دولتي نيز بايد به سمت اجتماعيتر شدن و ايجاد ارتباط با مردم و همچنين ايجاد ارتباط مردم با مردم برويم تا بتوانيم بحران را كنترل كنيم.
دبير كارگروه آموزش و ظرفيتسازي انديشكده تدبير آب