سال پرحادثه و درسهاي آن
كسي كه چندماه پيش در همان انتخابات مجلس هم ابتدا رد صلاحيت شده بود. در حالي كه پزشكيان آماده تشكيل دولت و برگزاري مراسم تحليف و تنفيذ بود شوك بعدي وارد شد، ترور اسماعيل هنيه آن هم در قلب تهران و متعاقب آن ترورها و شهادت سريالي رهبران مقاومت. پاييز هم دو واقعه ديگرجامعه و نظام سياسي ايران را تحت تاثير قرار داد. پيروزي ترامپ در آبانماه و سقوط بشار اسد در آذرماه. آمدن ترامپ روند تحولات جنگ غزه و اوكراين را هم به سرعت تغيير داد و به سمت پايان برد. دعوا و درگيريهاي سياسي پايداريچيها و دولت پزشكيان هم از آغاز فعاليت اين دولت در جريان بود و با استيضاح و بركناري همتي در اسفندماه به اوج رسيد.
اينها را مرور كردم تا بگويم سال ۱۴۰۳ از حيث تنوع و شدت و تكثر تحولات و اتفاقات عجيب و غريب واقعا كمنظير است. شبيه كارگرداني كه در ميانه ساخت سريال يكباره حوصلهاش سر ميرود و تصميم ميگيرد كلي از نقاط عطف و اتفاقات مهم سريالش را در يك قسمت نشان بدهد و مخاطب را خيلي منتظر نگاه ندارد. اما اين اتفاقات با همه سهمگيني و غيرمنتظره بودنشان چند درس و تذكر مهم براي من داشت. نخست يادآوري اين بيت مشهور حكيم توس: «چه با رنج باشي چه با تاج و تخت/ ببايست بستن به فرجام رخت...» در هرجايگاهي كه باشي مرگ شوخي ندارد و ممكن است خيلي زودتر از آنچه فكرش را ميكني به سراغت بيايد. پس قدر زندگي و فرصت حيات را بايد به نيكي دانست. به قول سعدي: «سال ديگر را كه ميداند حساب؟/ يا كجا بود آنكه با ما بود پار؟»
درس دوم آنكه زندگي با همه فراز و نشيب و بالا و پايينش هيچ نيست و از آن بدتر «آدميزاد به هيچ بند است». در گردش ايام و روزگاران همچون من و شما و كلانتر و خردتر از من و شما بسيار آمده و رفتهاند و دنيا اين آمد و رفت را به هيچكجايش برگزار نكرده. روال خود را ادامه داده و مردم هم به زندگي خود مشغول شدهاند: «اين همه هيچ است چون ميبگذرد/ تخت و بخت و امر و نهي و گير و دار...»ولو آنكه رفتن ما چند نفري را هم ناراحت يا خوشحال كرده باشد ولي در گذر قرون و اعصار به جايي برنميخورد مگر نامي كه از ما باقي ميماند: «نام نيكو گربماند زآدمي/ به كزاو ماند سراي زرنگار...» پس خبري نيست و قرار نيست خودمان يا مال ومكنت و جايگاه و خدم و حشم را خيلي جدي گرفت.
اما غرضم اين نيست كه همهچيز كشك است و «چون عاقبت كار جهان نيستي است» پس كاري نكنيم و بيخيال باشيم. اتفاقا ميخواهم بگويم«اي كه دستت ميرسد كاري بكن/ پيش از آن كز تو نيايد هيچ كار...»ازقضا چون فرصت كم است و عاقبت امر و روز فرجام قابل پيشبيني نيست پس از لحظه لحظه فرصتي كه حقتعالي براي زندگي در اختيارمان گذاشته بايد بهره برد آن هم با عشق. با اين اكسير زندگي و آب حيات. حالا تقارن جالبي هم اين روزها واقع شده كه سال ۱۴۰۳ با ماه مبارك رمضان آغاز شد و با ماه مبارك هم پايان خواهد يافت. اين ماه فرصت خوبي است براي برنامهريزي رشد فردي. براي بازگشت به خود و بررسي اينكه كجاي كارمان ايراد دارد و بايد اصلاح شود. يا كجاي كارمان درست است و بايد تقويت شود. كدام استعداد نهفته در خود داريم كه هنوز به آن نپرداختهايم و امسال ميشود براي شكوفا كردن آن اقدام كرد. براي بهتر شدن زندگي خودمان، خانوادهمان و مردم محله و شهر و كشورمان چه كاري از دستمان برميآيد كه تابهحال انجام ندادهايم. اتفاقا اين روزها كه شرايط اقتصادي و مالي مردم و كشور دشوار و در تنگنا است اين قدمهاي كوچك و بهبودها اثر خود را بيشتر نشان ميدهد. اگر از اين تقارن ماه خودسازي و نو شدن سال و طبيعت استفاده كنيم و سه مساله پيدا كنيم كه حل آن منجر به بهبود زندگي خود، خانواده، مردم يا بهتر شدن شرايط محل كارمان و خدمت بهتر به مردم ميشود؛ آن را پيدا و براي حل آن برنامهريزي كنيم. براي رشد فردي خودمان، خانوادهمان و محيط كارمان سه هدف قابل حصول تعيين كنيم و براي تحقق آن تلاش كنيم. و البته اين همه بيعشق نميشود. و از اكسير عشق نبايد غافل شد كه ناميرا است: «هركه شود صيد عشق، كي شود او صيد مرگ؟/ چون سپرش مه بود، كي رسدش زخم تير؟» سال نو با عشق مبارك.