كمي افق ديدمان را دورتر ببريم
آرش صادقي
اين روزها همهچيز يا بهتر بگويم هركاري سخت شده است و اگر آن كار در حيطه فرهنگ و هنر باشد سختتر! سختتر از آن هم ميشود اگر در حوزه سينما و فيلمسازي باشد و «سختترين» است اگر سرمايهگذاري در حوزه فيلم مستند و سينماي به اصطلاح هنري باشد .
شايد ذائقهها ديگر تغيير كرده و مردم سليقهشان «مفتبر»ها و «هفتاد - سي»ها شده باشد يا مديران فرهنگي علاقهشان «هتل»ها باشد، چون ظاهرا از اين كليپها (ببخشيداسم فيلم رويشان نميگذارم) بيشتر ميتوان پول درآورد. اما اينطور نيست! كافي است تا افق ديدمان را كمي از اطرافمان دورتر ببريم به سينماي جهان و نگاهي دقيقتر بيندازيم تا ببينيم اين صنعتبهكجا ميرود . ببينيم ديگر در سينماي اكران تمايزي بين فيلم داستاني، مستند يا انيميشن نيست و اين ذات سينماست كه اهميت دارد و ما اين باور و اعتماد به نفس را داشتيم كه از فيلم مستند هم ميتوان پول درآورد و به ذات هنر احترام گذاشت.
امروزه در دنياي سينما و حتي بخش صنعت و سرگرمياش به اين نتيجه رسيدهاند كه از فيلم مستند (در معناي عام) اگر از ساير گونهها بيشتر نشود پول درآورد قطعا كمتر از آن نيست . سرمايه فيلم «رخ» تمام و كمال از بخش خصوصي تامين شد و اگر كسي كه اين متن را ميخواند فيلم را ديده باشد حتما متوجه سرمايهگذاري بزرگ و عظيمي كه نسبت به يك فيلم مستند يا حتي جديتر در كل سينماي مستند ما شده است، ميشود . ما يك ريال از بخش دولتي پول وارد اين ساختار نكرديم كه البته نه حسن است و نه ايرادي دارد، اما حداقل خود را شايسته تشويق از سيستمي كه بخش خصوصي را دعوت به حضور در فرهنگ ميكند،ميدانستيم و ميدانيم اما به نظر فستيوالهاي جهاني دركشان از مديران فرهنگي داخلي بيشتر ميرسد و جديتر قدردان مفهوم تهيهكنندگي و سرمايهگذاري بخش خصوصي هستند. هدف غرزدن نبود، چون «رخ» آنگونه كه شايستهاش است تا امروز ديده شده و قطعا در ادامه زيستش بيشتر هم به سفرهايش ادامه خواهد داد .
ما سرمايه فيلممان را با طراحي مناسب در پخش و جذب اسپانسرهاي فرهنگي همچون «لميز» در آورديم.هدفازاين نوشته «پز» دادن نيست. ميخواهم بگويم از فيلم فرهنگي و مستند هم ميتوان نان به سر سفرههايمان ببريم و احتياج به كارهاي عجيب نيست البته فكركردن، برنامهريزي فرهنگي و تعقلگرايي هميشه بخش سخت ماجرا براي ماست . ساخت فيلم «رخ» در بحبوحه كرونا شروع شد . من و سام كلانتري سالها پيش سابقه همكاري مشترك در فيلمي به نام «امپراتور» داشتيم و بعد از آن هركدام در كنار دوستي به مسير حرفهايمان در ساختارهاي مختلف ادامه داديم. من در پروژه فرش ايراني و «شيرين» در كنار عباس كيارستمي بودم و در ادامه در پروژههايي از طراحي تيتراژ تا پوستر فيلمها با رضا ميركريمي و افراد ديگر همكاري كردم.
سام هم به مسير كارگرداني و فيلمسازي جدي و حرفهاياش عاشقانه ادامه داد . بارها ميخواستيم ساخت «رخ» را شروع كنيم كه يا به علت درگيري سام يا شلوغي و سفرهاي طولاني من به تاخير افتاد تا زمانش رسيد و شد آنچيزي كه اكنون در پلتفرم «هاشور» اكران شده است. خودمان كه دوستش داريم، اما اين پنجاهدرصد ماجراست! اميدوارم شما هم اين فيلم را كه سعي كرده براي شناساندن يك هنرمند مرزها و كليشههاي رايج را بشكند، دوست داشته باشيد.
تهيهكننده مستند سينمايي رخ